کتاب صوتی شی جین پینگ ؛ رهبر سفر جدید چین

در سفر جدید خود باید همواره بر این موضوع پایبند باشیم که همه چیز را برای مردم انجام دهیم و به مردم تکیه کنیم، ما در این مسیر با اتکاء به مردم ، پاسخ نامه هایی را که یکی پس از دیگری در تاریخ ثبت شده خواهیم داد. هنگام نگاه به آینده ، ما هنوز باید برای ایجاد عظمت تاریخی جدید به مردم تکیه کنیم.» – شی جین پینگ

در این مجموعه ما روایتگر داستان حضور شی جین پینگ، رئیس جمهوری خلق چین در کنار مردم هستیم و جزئیات زیادی از شیوه حکومتداری و زندگی وی را افشا می کنیم  و با هم خواهیم دید که رهبر چین چگونه به گفته “من خودم را فدا می کنم  ولی مردم را مأیوس نمی کنم ” عمل می کند.

کتاب صوتی “شی جین پینگ، رهبر سفر جدید چین “. قسمت اول: فرزند زمین زرد

 “اقدامات عملی برای مردم انجام بدهید! مهم نیست من کجا بروم، همیشه پسر سرزمین زرد خواهم بود.”

– شی جین پینگ

آموزش خانوادگی

در ژوئن ۱۹۵۳، شی جین پینگ در یک خانواده انقلابی به دنیا آمد. پدرش، شی جونگ‌سون، یک انقلابی پرولتاری از نسل قدیمی حزب کمونیست چین بود. او به عنوان معاون نخست وزیر شورای دولتی و دبیر اول کمیته حزبی استان گوانگدونگ خدمت می کرد. شی جونگ‌سون، یک قناعت پیشه، کم حرف و عمل گرا بود. الزامات سختگیرانه او برای فرزندانش از نظر بسیاری از مردم  کمی غیر منطقی به نظر می رسد.

لباس‌هایی که شی جین‌پینگ در دوران کودکی می‌پوشید، نه تنها پر از وصله و پینه بودند، بلکه بیشتر آنها از خواهرش به او رسیده بود. شی جین پینگ یک بار به خاطر مورد تمسخر قرار گرفتن از سوی همکلاسی‌هایش از پوشیدن «لباس و کفش گلدار» خواهرش امتناع کرد، پدرش به او گفت: « آنها را رنگ می کنیم و دیگر موقع پوشیدن فرقی نمی کند» ، او کفش و لباس های گلدار را با جوهر مشکی رنگ کرد و اصرار داشت که پسرش همان لباسها و کفش ها را بپوشد.

 

شی جین پینگ: “هنگام سال نو و یا جشن های دیگر، همیشه از ما هم برای حضور در ضیافت شام یا مراسم های دیگر دعوت می شد و وقتی به به تالار بزرگ خلق یا عمارت « تیان آن من» می رفتیم،  کارکنان می  گفتند که  اینها بچه های کدام خانواده هستند؟ آنهایی که هم می شناختند فوراً می فهمیدند که ما فرزندان خانواده شی هستیم.”

هنگامی که شی جین پینگ پنج یا شش ساله بود، مادرش «چی شین»  برای او مجموعه “داستان یو فی” و یک نسخه از “خالکوبی مادر یوفی” را خرید. «یو فی» یک قهرمان ملی مشهور باستانی چین بود ، مادر یوفی در در پشت یو فی، عبارت ” وفاداری و خدمت به کشور با نهایت صداقت” را خالکوبی کرد. مادر شی داستان خالکوبی مادر یوفی را برایش تعریف کرد.شی جین پینگ هنوز آن گفتگو با  مادرش را به یاد دارد:

شی جین پینگ: ” خالکوبی کلمات روی بدن دردناک است!”

چی شین:” بله درد دارد اما تو می توانی معنای آن را به قلبت بسپاری.”

شی جین پینگ عبارت “وفاداری و خدمت به کشور با نهایت صداقت” را در خاطرش حفظ کرده و آن را هدف همیشگی خود قرار داده است.

ورود به دهکده لیانگ جیاهه

 

در ژانویه ۱۹۶۹، شی جین پینگ، که کمتر از ۱۶ سال سن داشت، پکن را ترک کرد، یک جعبه خیاطی که روی آن عبارت “دل مادر” دوخته شده بود، برداشت و به مدت هفت سال در مناطق روستایی شمال استان شانشی مشغول به کار شد. شی جین پینگ و ۱۵ جوان تحصیل کرده دیگر به دهستان «لیانگ جیا هه»، بخش «ون آن یی»، شهرستان «یان چوان»، شهر «یا نان»، استان «شان شی» در شمال غربی چین رفتند. در آن زمان شرایط زندگی در روستای  لیانگ جیاهه بسیار سخت بود.

شی جین پینگ هنوز هم به یاد می آورد: “در آن زمان من و سایر روستایی ها در کوره های خاکی زندگی می کردیم و روی پشته ای از خاک می خوابیدیم. روستاییان در فقر زندگی می کردند و اغلب هر چند ماه یک بار هم نمی توانستند یک تکه گوشت بخورند. من آن موقع آرزو داشتم که روزی بتوانیم کاری کنیم که روستاییان بتوانند یک وعده غذایی کامل گوشتی بخورند و گوشت همیشه در میان غذاهای آنها باشد، اما در آن زمان تحقق این آرزو دشوار بود.»

شی جین پینگ دور از خانواده و در کنار اهالی دیگر روستا گله گوسفندان را به چرا می برد، علف ها را می چید، برای مزارع کود آماده می کرد و در معدن زغال سنگ مشغول کار بود. او در آن مدت سختی های بسیاری را تحمل  کرد. برای شی جین پینگ، غیر قابل تحمل ترین چیز در لیانگ جیا هه کک ها بودند. «شی چون یانگ» از اهالی این دهکده که در آن زمان همراه با شی جین پینگ کار می کرد، از زیر پاچه شلوار او، جای زخم نیش کک و شپش را روی بدن شی جین پینگ دید.

شی چون یانگ: “ساق پای او به خاطر نیش کک ها پر از برآمدگی های قرمز شده بود. برخی از این برآمدگی ها  تازگی بودند  و بعضی دیگر نیز خراشیده شده بود و از آن خون می ریخت…”

شی جین پینگ و دیگران به دنبال راه های مختلفی برای مقابله با کک بودند. روی پشته های خاکی ، حشره کش می ریختند؛ وقتی هم از در می شدند، شلوارهای خود را حسابی می تکاندند و گاهی یک دیگ آب می جوشانند تا لباس هایی خود را ضد عفونی کنند. دو سال بعد، شی جین پینگ از ” سد کک” گذشت.

شی چون یانگ: ” او هم مثل ما روستاییان، در برابر کک و شپش مقاوم شده بود. حتی اگر او را می گزیدند هم دیگر قرمزی و تورم آن چندان جدی نبود.”

به یک روش خوب کشاورزی تبدیل شد

 

شی جین پینگ بچه پکنی بود که « رنگ و بوی شهری بودن» را در خود نداشت و به سرعت با جوانان روستا آشنا شد. او کفش‌هایش را به دوستانش از خانواده‌های فقیر داد و گاهی موی سر جوانان روستا را کوتاه می‌کرد و مدتی نیز به عنوان مربی شنا کار ‌کرد و به جوانانی که فقط شنای به شیوه  سگ را بلد بودند، شنای قورباغه آموزش داد.

دهستان لیانگ جیا هه یک گروه برای ترمیم و توسعه زیرساخت ها ایجاد کرد که بیش از ۲۰ نفر عضو آن بودند و در سدسازی و تعمیر مزارع پلکانی تخصص داشتند. شی جین پینگ و جوانان تحصیل کرده بیشتر کارهای سخت و بدنی را باید انجام می دادند. سدسازی راه حل کشاورزان برای ایجاد مزارع و افزایش تولیدات کشاورزی بود اما ماشین آلات بزرگ در روستا وجود نداشت و سدها را باید با نیروی بازوی خود و کار سخت فیزیکی می ساختند.

«هر نفر باید در روز ۲۰۰ گاری را می کشید.» روستائیان می گفتند که هر هشت گاری فقط کار در یک متر مربع زمین را کامل می کند. در آن زمان هیچ اقدامی برای محافظت از نیروی کار وجود نداشت. بدون دستکش، شی جین پینگ با دست خالی یک پتک چوبی را برمی داشت و روی زمین کار می کرد. همان روز اول بعد از پایان کار دست هایش پر از تاول شده بود اما روز بعد هم به کارش ادامه داد و تاول ها ترکیدند و پر از خون شدند. با وجود تمام این سختی ها “شی جین پینگ” همیشه با تمام توان کار می کرد و از زیر کار در نمی‌رفت.”

لیانگ شین ‌رونگ، یکی از اعضای گروه ساخت و ساز، به خوبی یک صحنه از تلاش و سختکوشی شی جین پینگ را هنوز به یاد دارد: “او واقعاً با تمام نیرو کار می کرد! یک ژاکت قدیمی پنبه‌ای آبی تنش بود و مثل فنر خم و راست می شد کار می کرد. اصلا شبیه یک جوان تحصیل کرده به نظر نمی رسید.”

اهالی روستا به دیدار آمدند و روی کنگ نشستند، او بدش نمی آمد که خاکی که آورده بودند، رختخواب و بالش را لکه دار کند و نگران نبود که کسی کک و شپش بیاورد. وانگ کویو، یک جوان تحصیلکرده پکن که او نیز در دهستان لیانگجیاهه حضور داشت، در مورد او اظهار داشت: “از نظر شی جین پینگ، هیچ بالا و پایینی وجود ندارد، هیج کسی نباید کسی دیگر را بالا و پائین نگاه کند. وی وقتی صحبت می کرد، همیشه لبخند می زند و همیشه بسیار مهربان بود. این خیلی آسان نیست .”

شی جین پینگ با کندن زمین، چیدن کود، شخم زدن، بیل زدن، درو کردن، حمل غلات، کارهایی که دیگران انجام می دهند، یاد می گرفت . وقتی با مشکلاتی مواجه می‌شد که نمی‌فهمید، از روستائیان یاد می گرفت و به تدریج با همه کارهای کشاورزی آشنا شد و به یک روش خوب کشاورزی تبدیل شد.

دبیر حزبی دهستان شد

شی جین پینگ در لیانگجیاهه به حزب کمونیست چین پیوست.این بچه پکنی اعتماد روستاییان را جلب کرد و به عنوان دبیر حزبی این دهستان انتخاب شد. او به این فکر می کرد که چگونه سیمای لیانگجیاهه را تغییر دهد و کیفیت زندگی روستاییان را بهبود بخشد.

شی جین پینگ گزارشی در مورد ایجاد بیوگاز در استان سیچوان در روزنامه مردم دید، بنابراین برای مطالعه و تحقیق به سیچوان شتافت و پس از بازگشت، شروع به آزمایش بیوگاز کرد. او با تلاش پیگیر خود، مشکلات را یکی پس از دیگری حل کرد و سرانجام اولین هاضم بیوگاز را در استان شاآشی در لیانگجیاهه ساخت.

سالها بعد، شی جین پینگ این تجربه را به یاد آورد و گفت: “برای اولین بار باز کردن حوضچه تلاش زیادی کرد. مدام می دیدم که سطح آب در دو طرف هاضم بیوگاز در حال افزایش است، اما گاز بیرون نمی آمد. آخرین باری که آن را باز کردم،  سرگین به تمام صورتم پاشید، اما گاز در حال بیرون آمدن است. بلافاصله بعد از اینکه لوله را وصل کردیم، شعله ای بلند از اجاق گاز بیوگاز خارج شد.”

پس از تعمیم  بیوگاز، شی جین پینگ قصد داشت کارهای بیشتری برای روستاییان انجام دهد و بطور متوالی یک باشگاه صنعت آهن، یک باشگاه خیاطی، یک آسیاب و یک باغ سبزی راه اندازی کرد. او همچنین اعضای دهستان را به حفر چاه آب شیرین هدایت کرد که بعدها توسط روستائیان  لیانگجیاهه “چاه جوانان تحصیل کرده” نامیده شد. امروزه، هر خانوار در لیانگجیاهه از آب لوله کشی استفاده می کند، اما منبع آب همچنان از این “چاه جوانان تحصیل کرده” تامین می شود.

وانگ شیان چینگ، کشاورز اهل لیانگ جیاهه: شی جین پینگ تنها ظرف بیش از یک سال پس از تصدی سمت دبیر کمیته حزبی در لیانگ جیاهه ، کارهای خوب و فراوانی برای ما انجام داد؛ کارهایی مثل ساخت سد و ایجاد مزارع  که موجب افزایش تولید غلات شد و روستاییان توانستند شکم خود را سیر کنند، او بسیاری از مشکلات ما را حل کرد و ما حتی تصورش را هم نمی‌کردیم که این دهکده فقیر و عقب مانده دستخوش چنان تغییرات بزرگی بشود. بین ما و او احساسات عمیق و فوق العاده‌ای وجود دارد.

خداحافظی با لیانگ جیاهه

در سال ۱۹۷۵، شی جین پینگ به دانشگاه «چینگ هوا» راه رفت. قبل از رفتن همه خانواده های این دهستان او را به شام دعوت می کردند. روزی که او رفت هیچ کس از این دهکده  برای کار به کوه نرفت و صف طولانی برای خداحافظی با وی  به جاده تشکیل شد و پس از طی بیش از ۵ کیلومتر پیاده روی، روستائیان همچنان او را همراهی کردند.

 

شی جین پینگ گریه کرد و گفت: “شما خیلی با من مهربان هستید، من نمی خواهم اینجا را ترک کنم، می خواهم  تا آخر عمر در روستا ریشه دواندم.”

کشاورز جوانی که خیلی به او نزدیک بود با صدای بلند  فریاد زد: “تو برو، تو برو دانشگاه چینگ‌هوا، ما شرایط سفر به پکن را داریم، وگرنه وقتی به پکن می‌رویم کسی نیست ما را پذیرایی کند. برای اینکه ما در آینده پکن را ببینیم، باید بروید.”

پس از آن، روستائیان یواش یواش به سختی با وی خداحافظی کرده و به دهکده برگشتند. اما بازهم بیش از ده  جوان  به همراهی شی جین پینگ به  شهرستان ۳۰ کیلومتری  راه رفته  و شب  در یک اتاق در یک مهمانرای دولتی با هم فشرده روی زمین خوابیدند. روز بعد، شی جین پینگ همروستائیان  را برای عکس یادگاری به یک استودیوی عکاسی برد. این اولین بار بود که  روستائیان کوهستانی عکس می گرفت و هزینه آن ۵.۵ یوان بود. هنگامی که شی جین پینگ پول را پرداخت کرد، روسئایان به او اجازه ندادند، و شما سه مائو(یک دهم یوان) و او پنج  مائو این هزینه را پرداخند.

سال ها بعد، شی جین پینگ با احساسات عمیق بار دیگر به سرزمین لیانگجیاهه نگاه کرد و  گفت: زمانی که در ۱۵ سالگی به سرزمین زرد آمدم، گیج و مردد بودم؛ زمانی که در ۲۲ سالگی سرزمین زرد را ترک کردم،  هدفی راسخ در زندگی داشتم و سرشار از اعتماد به نفس بودم. یک خدمتگزار عمومی مردم، فلات شانشی شمالی ریشه من است، زیرا در اینجا ایمان تغییر ناپذیر من را پرورش دادم:  باید کارهای عملی برای مردم انجام دهم !”

در سال ۲۰۱۳، هنگامی که شی جین پینگ به کاستاریکا سفر کرد و از خانه یک کشاورز بازدید کرد، به طور خاص به تجربه خود به عنوان یک کشاورز اشاره کرد.

آلبرتو، پسر مالک مزرعه، گفت: “معداد کمی از رهبران ملی به تجربه کشاورز خود افتخار می کنند. ممکن است رهبران دیگر به این تجربه اشاره نکنند، اما شی جین پینگ اینطور نیست.”

زندگی سخت در دهستان  باعث می شود شی جین پینگ غذا را بیش از پیش گرامی دارد. شی جین پینگ پس از تصدی سمت دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست چین، بارها دستورالعمل‌هایی را در مورد «ضایعات در نوک زبان» صادر کرده و خواستار « بدون غذای الباقی در ظروفها » شده است.

وی گفت: “حتی اگر زندگی هر روز بهتر شود، حق هدر دادن آن نیست! باید قاطعانه جلوی روند بد اسراف مواد غذایی گرفته شود! “

دوچرخه سواری در دهستانها

در اواخر دهه ۱۹۷۰، شی جین پینگ پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه، به عنوان  دبیر وزیر دفاع به دفتر کار کمیسیون نظامی مرکزی پیوست. سه سال بعد وی داوطلبانه تقاضای کار در واحدهای اساسی کرد و به  شهرستان فقیر جنگدینگ استان هبی رفت .

پنگ لیوان، همسر شی جین پینگ، به یاد می آورد: «بسیاری از همکلاسی هایش برای پول درآوردن به خارج از کشور رفتند و او همین امکاناتی برای رفتن به خارج داشت ، اما راه سخت تری یعنی تبدیل شدن به یک خدمتکار عمومی مردم را انتخاب کرد. “

 

در جنگدینگ به مدت سه سال، شی جین پینگ بخشها و روستاهای سراسر این شهرستان را با دوچرخه رفت. یک روز شی جین پینگ با دوچرخه به کمون «شی جائو تونگ» رفت. « جانگ ووپو» دبیر کمیته حزبی این کمون ، در روز اول اخطار را از شهرستان دریافت کرد و در مقابل دروازه منتظر بود که مردی بلندقد را دید که از غرب می‌آمد، سوار بر دوچرخه‌ای کهنه و یونیفورم نظامی قدیمی به تن داشت. به دقت نگاه کرد، بله، این شی جین پینگ بود، دقیقاً همانطور که رفقای شهرستان توصیف کردند.

جانگ ووپو با عجله به او سلام کرد:  ” دبیر شی، خوش آمدید! چرا اینجا تنها هستید؟ آیا جاده را می شناسید؟ می ترسم زیاده روی کرده باشید؟”

شی جین پینگ: ” دور نزدم. افراد زیادی اینجا هستند. وقتی با مردم ملاقات می کردم، از آنها پرسیدم.”

جانگ ووپو: “راه رفتن از میان آن لانه شنی بزرگ برای شما آسان نیست.”

شی جین پینگ: من در آن بخش از جاده با دوچرخه‌ام بر روی شانه‌ام به اینجا آمدم.

شی جین پینگ اغلب با دوچرخه در دهستانها  تردد می کرد، به رفقای اطرافش می گوید: دوچرخه سواری سه مزیت دارد: یکی تمرین بدن، دوم نزدیک شدن به مردم  و سوم  صرفه جویی در مصرف بنزین.

شی جین پینگ در حال بازدید به روستاها، آستین‌هایش را بالا زد، کج بیل را برداشته و  با روستاییان کار می کرد.

غذا خوردن با دست

شی جین پینگ زمانی که دبیر کمیته حزبی در منطقه نینگده فوجیان بود، یک بار برای تحقیق از یک دهکده  قوم « شه » بازدید کرد و روستایئان این دهکده  او را با بالاترین مراسم احترام “برنج چسبناک” پذیرفت. این «برنج چسبناک» ویژگی خاصی دارد، یعنی باید با دست گرفته شود.

کارکنان نگران بودند که  شی جین پینگ به غذا خوردن با دست عادت نداشته باشد و این غذا غیربهداشتی باشد، گفتند: برایت یک جفت چاپستیک بیاوریم.

شی جین پینگ گفت: “چگونه می توان این کار را انجام داد؟ مردم آن را با دستان خود می گیرند، ما نیز با دستان خود آن را می گیریم. آیا استفاده از چاپستیک باعث نمی شود مردم فکر کنند که شما، یک مسئول، متفاوت از مردم عادی غذا می خورید؟”

 

همانطور که او صحبت می کرد، او مانند روستائیان پاهای ضربدری آنجا نشست، تکه ای برنج را گرفت، آن را در دهانش گذاشت و بارها و بارها به مردم «شه » انگشت شست نشان داد. مردم محلی گفتند: آخه چرا این دبیر کمیته حزبی اینقدر ساده است، مثل ما غذا می خورد. به این ترتیب، هنگام خوردن “برنج چسبناک” و گپ زدن با مردم عادی، همه احساس کردند که هیچ مانعی برای تعامل با او وجود ندارد و فهمیدند که دبیر شی واقعاً به دنبال توسعه و دوستی با ما آمده است.

 

قسمت دوم :

قسمت سوم :

قسمت چهارم :

قسمت پنجم :

 

نوشته های مشابه

‫۱۳ دیدگاه ها

  1. سفیر چین در ایران این فایل رو داده منتشر کنین ؟ ولی اگه واقعیت داشته باشه خیلی رئیس جمهور چین تونسته با اونهمه مشکلات کشورش رو به قدرت بزرگ دنیا تبدیل کنه

  2. .من از داستان مبارزه آقای شی جینپینگ با مشکالت و سختی ها الهام گرفتم. او نشان داد که حتی افرادی که شرایط سختی را تجربه
    می کنند، می توانند به موفقیت برسند

  3. با احترام . امید است این گونه آثار هنری که معرفی کننده فرهنگ و شخصیتهای ارزشمند کشور چین هست بتواند تاثیر مفیدی بر مخاطبان ایرانی داشته باشد. من از شنیدن این پنج قسمت داستان بسیار خورسندم و لذت بردم

  4. کتاب صوتی یک داستان جذاب و هیجان انگیز از زندگی رئیس جمهور چین تعریف می کند که مخاطب را تا انتها درگیر می کند. داستانپردازی
    روان و گیرا، شخصیت های دوست داشتنی و راوی صدایی دلنشین، از جمله عواملی هستند که این کتاب را به یک اثر موفق تبدیل کرده اند .

  5. جالب بود . جزئیاتی از زندگی رئیس جمهور محترم چین را به من نشان داد که قبلا نمی دانستم. متشکرم

  6. کتاب صوتی یک داستان جذاب و سرگرم کننده است که مخاطب را تا انتها میخکوب می کند. این کتاب
    داستانی از امید، تالش و پشتکار است و نکات ارزشمندی در مورد زندگی به ما می آموزد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا