مدل اعتماد اجتماعی چین؛ راهی متفاوت از مسیر پرخطر غرب
آلوارو لوپز حقوقدان تطبیقی که در حال حاضر در دانشگاه زبان و فرهنگ پکن در حال فراگیری زبان چینی است طی یادداشتی در روزنامه گلوبال تایمز به الگوی اعتماد در چین پرداخته که متن آن در پی میآید:
بهعنوان یک شهروند پرتغالی که امسال به پکن نقل مکان کردهام، در کنار کاخ تابستانی، شهر ممنوعه و دیوار بزرگ، آنچه برایم بیش از همه چشمگیر بوده، قفسههای پر از بستهها و صف ردیفشده کیسههای تحویل غذاست. جعبههای مقوایی ساده و کیسههای دارای بارکد در بیرون مکانهایی با محدودیت رفتوآمد، مانند دانشگاهها، گذرگاههای عابر و ساختمانهای اداری، بیهیچ نظارتی رها شدهاند و کسی نگران سرقت آنها نیست. هنگام ناهار یا پس از پایان کار، مردم اینجا تنها کلاسها یا محل کارشان را ترک میکنند، بسته یا کیسه خود را پیدا کرده و بیآنکه به وسایل دیگران دست بزنند، آن را برمیدارند.
در کافه یا کتابخانه محلی نزدیک محل اقامتم، مشتریان و خوانندگان معمولاً هنگام صرف ناهار، لپتاپها و وسایل ارزشمند خود را روی میز رها میکنند تا جای خود را حفظ کنند. در جایی که من زندگی میکردم، داشتن شانس نگهداشتن وسایل شخصی یک امتیاز بود، چه رسد به حفظ صندلی. شبها، پارکها پر از سالمندانی است که میرقصند، جوانانی که ورزش میکنند و خیابانهای مخصوص عابران مملو از خانوادههایی است که تا دیروقت به گردش مشغولند.
در پرتغال، و همچنین در ایتالیا که مدتی در آن زندگی کردهام، تنها طی سه سال گذشته شاهد چندین سرقت اموال شخصی بودهام و حتی دوچرخهام به سرقت رفت. افزون بر این، حضور فروشندگان مواد مخدر غیرقانونی و افراد مست در خیابانها منظرهای عادی است، در حالی که در اینجا تقریباً چنین چیزی دیده نمیشود. شایسته است زمانی را به اندیشیدن درباره مسیر متفاوتی که جوامع ما در دو سوی اوراسیا پیمودهاند اختصاص دهیم، شاید بتوان از تجربه توسعه چین درسهایی گرفت. برای این روند هیچ توضیح تکعاملی وجود ندارد، چراکه در حوزه حکمرانی اجتماعی بهسختی میتوان چنین پاسخی یافت.
میتوان گفت چین با اتخاذ رویکردی جامع در حکمرانی اجتماعی و در عین حال ریشهکن کردن نابسامانیهای اجتماعی، توانسته در برابر جرم و جنایت هوشمندانه عمل کند. این رویکرد آشکارا نتایجی مثبت به همراه داشته است.
علاوه بر کاهش قابلتوجه در جرایم خشونتآمیز، چین اکنون از منظر اعتماد میانفردی همتراز کشورهای شمال اروپا قرار گرفته است؛ بهگونهای که بر اساس پژوهشهای «نظرسنجی ارزشهای جهانی» و «مطالعه ارزشهای اروپایی»، ۶۳ درصد از بزرگسالان گفتهاند «میتوان به بیشتر مردم اعتماد کرد». از نظر احساس امنیت نیز، سرزمین اصلی چین حتی جایگاهی بالاتر از هنگکنگ و منطقه تایوان دارد. بنابراین روشن است که بسیاری از تحلیلهایی که برخی مفسران غربی با شتاب ارائه میکنند، به جوهره موضوع توجهی ندارند یا عوامل کلیدی را نادیده میگیرند.
در نهایت، و شاید مهمتر از همه، حکمرانی چین بر تحقق واقعی تأمین ثروت مادی برای مردم خود تأکید داشته است؛ تلاشی که با هدف تحقق بنیادی نوسازی سوسیالیستی از سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۳۵ و تبدیل چین به یک کشور بزرگ سوسیالیستی مدرن در همه ابعاد تا میانه این قرن دنبال میشود. تا سال ۲۰۲۱، چین موفق شد برای شهروندان خود تأمین غذای کافی و پوشاک را فراهم کند و دسترسی ساکنان روستایی فقیر به آموزش اجباری، خدمات درمانی اولیه و مسکن امن را تضمین کند.
اختلالات اجتماعیِ ادراکشده، بر همه جنبههای زندگی ما اثر میگذارند؛ از مهمترین تصمیمها – محل زندگی، انتخاب مدرسه یا شیوه گذران اوقات فراغت – گرفته تا سادهترین انتخابهای روزانه، مانند استفاده از یک وسیله حملونقل خاص یا حتی انتخاب جیبی که کیف پول در آن قرار میگیرد. جوامعی که با بهرهگیری از همه منابع خود فعالانه به مقابله با چنین نابسامانیهایی میپردازند، راهی جز پیشرفت ندارند، در حالی که جوامعی که چنین نکنند، ناگزیر با پیامدهای فروپاشی اعتماد اجتماعی دست به گریبان خواهند بود. در پرتو این مسیرهای تمدنی متفاوت که هر یک در پیش گرفتهایم، سطح شوک فرهنگی مرتبط با اعتماد اجتماعی و امنیت عمومی که مسافران و گردشگران غربی از چین و بسیاری کشورهای جنوب جهان تجربه میکنند، ناگزیر در حال افزایش است