حقههای نخنمای آمریکا برای مهار چین محکوم به شکست است
رشد اقتصادی چین آهسته شده اما بخش زیادی از این امر به دلیل تدابیر هدفمند ایالات متحده برای کند ساختن رشد اقتصادی چین است. این سیاست ایالات متحده ناقض قوانین «سازمان تجارت جهانی» محسوب میشود و رفاه جهانی را به خطر میاندازد.
این سیاستهای ضدچینی از یک کتاب راهنمای قدیمی راهبردهای سیاستگذاری هدفمند ایالات متحده برای جلوگیری از تبدیل شدن چین به یک رقیب مهم در عرصه رقابت اقتصادی و فناوری، پیاده میشوند. اولین و محسوسترین کاربرد این کتابچه راهنما، وضع ممنوعیت فناوری علیه شوروی سابق طی جنگ سرد بود.
دومین کاربرد که کمتر به آن توجه شده این است که در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰، ایالات متحده سعی در کُند ساختن رشد اقتصادی ژاپن کرد چرا که ژاپن هم در حال موفق شدن بود شرکتهای ژاپنی در بخشهای کلیدی از جمله نیمهرساناها، لوازم برقی مصرفی و خودرو از شرکتهای آمریکایی سبقت گرفته بودند.
حالا، ایالات متحده در حال هدف گرفتن چین است. سیاستگذاران آمریکا از حدود سال ۲۰۱۵ چین را به صورت یک تهدید تلقی کردند تا یک شریک تجاری. این تغییر در برداشت به دلیل موفقیت اقتصادی چین بود. چین به سختی تلاش کرده تا کشور را به خط مقدم فناوریهای پیشرفته مانند رباتیک، فناوری اطلاعات و انرژی تجدیدپذیر برساند. این رونق اقتصادی چین باعث شد استراتژیستهای آمریکایی احساس ناراحتی کنند.
ایالات متحده کتابچه راهبردهای قدیمی را دوباره به دست گرفته است. «باراک اوباما» رئیس جمهور اسبق نخستین کسی بود که ایجاد یک بلوک تجاری جدید با کشورهای آسیایی که شامل چین نمیشد را پیشنهاد کرد اما «دونالد ترامپ» که در آن زمان نامزد انتخابات ریاست جمهوری بود پا را از این فراتر گذاشت و وعده اعمال سیاست حمایتگرایی آشکار علیه چین داد. ترامپ پس از پیروزی در انتخابات ۲۰۱۶، تعرفههای یکجانبهای را بر محصولات چینی وضع کرد که به شکلی فاحش ناقض قوانین سازمان تجارت جهانی بود.
پس از آنکه «جو بایدن» بر صندلی کاخ سفید تکیه زد، بسیاری انتظار داشتند او سیاست ضدچینی ترامپ را متوقف سازد یا کاهش دهد. اما او این کار را نکرد. بایدن نه تنها تعرفههای ضدچینی دوران ترامپ را حذف نکرد بلکه یک فرمان اجرایی جدید برای محدودسازی دسترسی چین به فناوری نیمهرسانای پیشرفته و سرمایه گذاری آمریکا به امضا رساند.
دولت بایدن همچنین به طور غیررسمی به شرکتهای آمریکایی توصیه کرد زنجیره تامین خود را از چین به دیگر کشورها تغییر دهند.
ایالات متحده در اجرای این تدابیر اصول و فرایندهای سازمان تجارت جهانی را مورد بیاعتنایی کامل قرار داد.
چین بر خلاف ژاپن در دهه ۹۰ که برای تضمینهای امنیتی متکی آمریکا بود و بنا بر این مطیع خواستههای این کشور، دارای راه گریزی بسیار بزرگتر در مواجهه با سیاست حمایتگرایی ایالات متحده است. از همه مهمتر چین میتواند صادرات خود به آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین را از طریق سیاستهایی چون ابتکار «کمربند و جاده» به شکلی اساسی افزایش دهد.
به طور خلاصه، تلاشهای آمریکا برای مهار چین نه فقط از نظر تئوری اشتباهند بلکه در عمل نیز محکوم به شکست هستند.